˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙

 

 

 

 

صادق آل مصطفی      رفته از دنیا

رخت عزا شد بر تن مادرش زهرا

واویلا واویلا...آه و واویلا

ای آسمان خون گریه کن در غم صادق

عالم شد حسینیه ی ماتم صادق

واویلا واویلا...آه و واویلا...

شده ز غربت خونجگر   موسیِ جعفر

دیده امشب داغ پدر    موسی بن جعفر

واویلا واویلا...آه و واویلا

زهر جفا آتش زده بر دل مولا

خنده ی ستم بر لب  قاتل مولا

واویلا واویلا...آه و واویلتا

آن آقایی که خدایی کند دلها را

احادیثش کربلایی کند دلها را

به فاطمه(س)نور دو عین حضرت صادق

بانی روضه ی حسین حضرت صادق

چون خانه اش آتش گرفت رئیس مذهب

زنده شد در دل زارش روضه ی زینب

خیمه های آل عبا آتش گرفته

دامان طفل بی نوا آتش گرفته

ما بین حرم تا میدان لاله ها پرپر

آن طرف تر در قتلگاه پیکری بی سر...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

  تسبیحی یافته ام

 نه از جنس سنگ و خاک


بلور اشک هایم را به نخ کشیده ام 

این روزها به جای دعــــــا و ذکـــر

باید گریست..!!!
..


امام صادق "علیه السلام" فرمودند:

نفس کسی که برای مظلومیت  ما محزون است تسبیح است.

 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

امــــام حسیـــــــن ( ع )

مرا درد و مرا درمان حسين (ع) اســت

مـرا اول مـــــــرا پايان حسين(ع) است

دل  هـــر   کـس  به  ايماني  سرشتـــــه

مرا هم دين و هم ايمان حسين(ع) است

همه  عالم به  اذن  حق  تعالـــــــــــــي

چو عبدي سر به فرمان حسين(ع) است

بهشت  و  جنت  و  فردوس  اعــــــــــــلاء

همه معلــــــــــول پيمان حسين(ع) است

براي  هر دلــــــي جانان  و  جانـــــــــــي

مرا هم جان و هم جانان حسين(ع) است

عقول  جن و  انس و  هـــــم ملائــــــک

به حقِ حق که حيران حسين(ع) است

چو خواهم روضه ي رضــــــــــوان به فردا

که من را روضه ي رضوان حسين(ع) است

چرا عالم زجـــــانش نـــــــــــاله دارد

مگر  او هم پريشان حسين(ع) است

اگر خواهي ز حــــــــال عبد مســــــکين

خوشا حالش که مهمان حسين(ع) است

 

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

 دوره امامت ، چگونه آغاز شد؟

خلفاي عباسي بنابر عادت معمول خويش ، هرگاه فرصتي براي کشتن اولياء الله مي يافتند ، فورا آنها را به زهر از پاي در مي آورند . 
معتصم نيز ، امام حسن عسکري (ع) را به زهر شهيد کرد و سپس درصدد يافتن فرزند آن حضرت برآمد تا او را نيز از ميان بردارد و به خيال خويش دنباله امامت را نيست و نابود گرداند . 
معتصم عده اي را به خانه امام فرستاد تا هر که و هر چه در آنجاست توقيف کنند . بهتر است خبر اين ماجرا را از زبان احمد بن عبد الله بن يحيي بن خاقان پسر وزير معتصم بشويم . او در اين باره مي گويد : 
چون امام حسن عسکري بيمار شد . پدرم به من پيغام داد که امام بيمار شده . آنگاه خود همان لحظه سوار شد و به دارالخلافه رفت و سپس با پنج نفر از خادمان اميرالمومنين معتصم شتابان بازگشت . همه آنان از افراد مورد وثوق و خواص خليفه بودند . يکي از آنها هم «نحرير» بود. پدرم به آنها دستور داده بود در خانه حسن بن علي باشند و اوضاع و احوال او را زير نظر بگيرند . همچنين در پي عده اي از پزشکان فرستاده بود و به آنان دستور داده بود که در خانه امام حسن عسکري رفت و آمد کنند و هر بام و شام از او پرستاري و مراقبت کنند . 

زیبا ساز وبلاگ --- babol211.blogfa.com



ادامه مطلب ...

اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :

اشتراک گذاري در بالاترين اشتراک گذاري در دنباله اشتراک گذاري در وي ويو اشتراک گذاري در کلوب اشتراک گذاري در گوگل ريدر اشتراک گذاري در خوشمزه اشتراک گذاري در فيس بوک اشتراک گذاري در فرندفيد اشتراک گذاري در google buzz اشتراک گذاري در توييتر ايميل کردن اين مطلب

صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 26 صفحه بعد

درباره وبلاگ

گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم
موضوعات
نويسندگان


آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 604
بازدید دیروز : 316
بازدید هفته : 604
بازدید ماه : 2815
بازدید کل : 202181
تعداد مطالب : 251
تعداد نظرات : 14
تعداد آنلاین : 1

Alternative content


دعای فرج
Multijob Gplus Code
تماس با ما