˙·٠•●♥عاشقان ظهور ♥●•٠·˙
سلام سلام امام رضا باز اومدم به مهمونیت ممنون که دعوتم کردی ممنون،چقدر مهربونی کاشکی کبوتری بودم پر می زدم رو گنبدت شاید دلم آروم می شد اون بالاها تو حرمت کاشکی می شد هر شب و روز من تو بهشت تو باشم من که می دونم رام میدی هر چقدر هم که بد باشم ولی خودم شرمندتم از روت خجالت می کشم همیشه همدمم بودی تو سختی ها و غصه ها همیشه یاورم بودی ممنونتم امام رضا می بوسم من ضریحتو خودت می فهمی حالمو می خوام بشم قربون تو خوش به حال اونایی که می بینن هر شب خواب تو کاش که بیای تو خواب من تا ببینم رخسار تو اگه بیای دلم می خواد هیچ وقت بیدار نشم دیگه همش باشم کنار تو فقط با تو ، کنار تو مثل الان گریه کنم همش بگم:رضا،رضا ممنونتم امام رضا ممنونتم امام رضا
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
7 / 12برچسب:آموزشی,آموزنده,اخلاص, استجابت, اشک, افشا, الا بذکر الله تطمئن القلوب, الله, امروز, امضا, بد, بسته, بسیار, بسیار زیبا, بنویس, تامین, توبه,جدید, جمع و منها کردن, حاجت, حساب, خانه,خریدار, درد, درد دل, دریا, دل, رحمت, روزی, روشن,زندگی, زیبا,شعر, شعر مذهبی, شعرهای مذهبی, شکر,, :: 4:57 :: نويسنده : وحید
دلت را خانه ما کن، مصفّا کردنش با من به ما دردِ دل افشا کن، مداوا کردنش با من اگر گم کرده ای ای دل، کلید استجابت را بیا یک لحظه با ما باش، پیدا کردنش با من بیفشان قطره ی اشکی، که من هستم خریدارش بیاور قطره ای اخلاص، دریا کردنش با من اگر درها به رویت بسته شد، دل بر مکن بازآ در این خانه دق الباب کن، وا کردنش با من به من گو حاجت خود را، اجابت می کنم آنی طلب کن آنچه می خواهی، مهیّا کردنش با من بیا قبل از وقوع مرگ، روشن کن حسابت را بیاور نیک و بد را، جمع و منها کردنش با من چو خوردی روزی امروز ما را، شکر نعمت کن غم فردا مخور، تأمین فردا کردنش با من اگر عمری گنه کردی، مشو نومید از رحمت تو نام توبه را بنویس، امضا کردنش با من
اين مطلب را به اشتراک بگذاريد :
درباره وبلاگ گفتم که از فراغت عمریست بی قرارم گفت از فـــراق یاران من نیز بی قرارم گفتم به جز شما من فریاد رس ندارم گفتا به غیر شیعه من نیز کس ندارم گفتم که یاوررانت مظلوم هر دیــارند گفتا مرا ببینند مظلــــــــــوم روزگارم گفتم که شیعیانت در رنـج و در عذابند گفتا به حال ایشان هر لحظه اشکبارم گفتم که شیعیانت جمعند به یاری تو گفتا که من شب و روز در انتظار یارم گفتم به شــــیعیانت آیا پیـــــام داری گفتا که گفته ام من هر دم در انتظارم گفتم که ای امامم از ما چرا نهانــــــی گفتا به چشم محرم همواره آشکارم گفتم به چشم انوار آیا که پا گـــذاری گفتا که شستشو ده شایدکه پا گذارم موضوعات آخرین مطالب پيوندها نويسندگان
|
||
|