غيبت كبري ، و ولايت فقيه
پس از وفات علي بن محمد سمري چهارمين نايب خاص حضرت مهدي (ع) در نيمه شعبان سال 329 هجري ، غيبت كبري آغاز شد ، و اين غيبت تا ظهور امام عصر (ع) ادامه دارد ، در اين عصر ، ديگر امام زمان (ع) نايب خاصي ندارد ، و امور مردم به فقهاي جامع الشرائط كه ما از آن به ‹‹ولايت فقيه›› تعبير مي كنيم ، سپرده شده است.
در عصر غيبت كبري ، توده مردم از اقامتگاه امام مهدي (ع) بي خبرند ، و از حضور در محضر آن بزرگوار محرومند ، و مطابق بعضي از روايات ، همواره سي تن از شيعيان و نزديكان در محضر آن حضرت هستند ، هرگاه عمر يكي از آنها به سرآید ، يكي ديگر به جاي او تعيين مي شود و اين افراد به عنوان ‹‹اوتاد›› نام برده مي شوند .
در اين عصر ، امور و شئون سياسي ، فرهنگي ، اجتماعي ، و برنامه هاي عملي مردم تحت نظارت و رهبري ولي فقيه ، مجتهد جامع الشرايط اداره مي شود .
اسحاق بن يعقوب مي گويد : از عثمان بن سعيد نخستين نايب خاص امام زمان حضرت مهدي (ع) خواستم تا نامه مرا به آن حضرت برساند ، در آن نامه پرسيده بودم : در عصر غيبت (كبري) به چه كسي مراجعه كنيم ، امام زمان (ع) با خط خودشان ، در پاسخ سوال من ، چنين مرقوم فرمود:
و اما الحودث الواقعه فارجعوا فيها الي رواه احاديثنا ، فانهم حجتي عليكم و انا حجه الله عليهم .
‹‹... در حوادث و رخدادها به راويان حديث ما (فقها) مراجعه كنيد ، كه آنها حجت من بر شما هستند و من حجت خدا بر آنها مي باشم.››
امام حسن عسكري (ع) فرمود :
فاما من كان من الفقهاء صائناً لنفسه ، حافظاً لدينه مخالفاً علي هواه ، مطيعاً لامر مولاه ، فللعوام ان يقلدوه .
‹‹هر كدام از فقها كه نگهدارنده نفس خود از انحراف و گناه ، و نگهبان دين خود و مخالف هواي نفس خود و مطيع فرمان مولايش خداست ، بر مردم لازم است كه از او تقليد كنند.›› (احتجاج طبرسي، ج2، ص263)
دلايل ولايت فقيه ، بسيار است و اينجا جاي بحث و شرح آن نيست ، يكي از آن دلايل ، حديث ‹‹مقبوله عمربن حنظه›› است كه مورد قبول علما و فقها مي باشد ، در اين حديث ، امام صادق (ع) در مورد متابعت از فقيه جامع الشرائط فرمود :
فاني قد جعلته عليكم حاكماً ، فاذا احكم بحكمنا فلم يقبله منه فانما استخف بحكم الله، و علينا رد والراد علينا الراد علي الله ، و هو علي حد الشرك بالله.
‹‹من او (فقيه جامع الشرائط) را حاكم شما قرار دادم ، هنگامي كه او طبق حكم ما ، حكم كرد ، ولي حكم او پذيرفته نشد ، قطعاً حكم خدا سبك شمرده شده است ، و ما را رد كرده است ، آن كس كه ما را رد كند خدا را رد كرده و چنين كسي در مرز شرك به خدا است.›› (وسائل الشيعه، ج18، ص98.)
عالم بزرگ آيت الله العظمي شيخ محمد حسن نجفي (ره) ، در کتابش جواهر الكلام ، هفده صفحه (جلد 21، ص393 تا 410.) ، درباره مشروعيت و لزوم ولايت فقيه ، بحث و بررسي نموده و در صفحه 397 جلد 21 چنين مي فرمايد :
‹‹عجيب است كه بعضي در مورد ولايت فقيه (يا احتمالاً درباره اجراي حدود) وسوسه دارند ، چنين افرادي از طعم فقه چيزي نشنيده اند.›› پس از آنكه امامان(ع) درباره فقيه جامع الشرايط فرمودند :
اني جعلته عليكم حاكماً و قاضياً و حجه و خليفه و نحو ذلك:
‹‹من او (فقيه) را حاكم ، قاضي، حجت و جانشين خود و ... قرار دادم.›› (اين احاديث ، در اصول كافي ، ج1، ص67، و وسائل الشيعه ، ج18، ص98، ذكر شده است.)
پاسخ به يك سوال
در اينجا اين سوال مطرح مي شود كه مطابق روايات متعدد ، از امامت و برافراشتن پرچم به اين عنوان ، در عصر غيبت نهي شده است ، از جمله : امام حسين (ع) فرمود : ‹‹هر پرچم (برافراشته از رهبري) قبل از قيام مهدي (ع) پرچم طاغوتي است.›› و به فرموده امام باقر (ع) : ‹‹ صاحب آن پرچم، طاغوت است.›› (اثباه الهداه، ج7، ص65)
پاسخ آنكه : اين گونه روايات مربوط به آن رهبراني است كه به طور مهدي (ع) چنانكه دلايل ولايت فقيه، اين مطلب را ثابت مي كند... .
الف) : امام سجاد (ع) فرمود :
اذا قام قائمنا اذهب الله عز و جل عن شيعتنا العاهه، و جعل قلوبهم كزبر الحديد، و جعل قوه الرجل منهم قوه اربعين رجلاً ، و يكونون حكام الارض و سنامها... .
‹‹هرگاه قائم ما قيام كند ، خداوند متعال پيروان ما را از آفات حفظ نمايد ، و دلهاي آنها را همچون پاره آهن ، محكم سازد ، و نيروي هر مردي از آنها را به اندازه نيروي چهل مرد كند ، آنها حاكمان و سران مردم روي زمين خواهند بود.›› (بحارالانوار، ج52، ص317)
ب) : امام باقر (ع) فرمود :
اذا جاء مهدينا كان الرجل من شيعتنا اجري من ليث، و امضي من سنان يطا عدونا بر جليه، و يصربه بكفيه.
‹‹هرگاه مهدي ما ظهور كرد ، قدرت و كاربرد يك مرد از شيعيان ما ، از شير راسختر ، و از نيزه برّان تر است، دشمن ما را زير پاهايش پايمان كند ، و با دستهايش او را سركوب نمايد.›› (بحارالانوار، ج52، ص318)
و در تعبير امام صادق (ع) از ياران حضرت مهدي (ع) آمده :
ولو مروابجبال الحديد لقطعوها، لايكفون سيوفهم حتي يرضي الله عز و جل.
‹‹اگر آنها به كوههاي آهن عبور كنند ، آنها را قطعه قطعه نمايند ، شمشيرهاي خود را به زمين نگذارند تا آن هنگام كه خداوند خشنود شود.›› (بحارالانوار ، ج53 ، ص327)
نظرات شما عزیزان: